+++++ دل نوشته +++++
با سلام خدمت همه هر کسی مایل به اینه که تو نویسندگی وبلاگ کمکم کنه بهم پیام بده ممنون
میگوینددنیابی وفاست!اما... خدایا؛ به من مجوز چاپ نمیدهند ! وقتی که سرت شـــــــلوغه گلـــه نـکــن ... وقـتـــی تـــو جــا خـــالـــی میدی ...! هیچوقت طرف مقابلتو بدون گفتن دلیلش رها نکن، تو باشی گاهی وقتا باس بی صدا رفت قدرتِ کلماتت را بالا ببر نه صدایت را ؛ عجب دنیایی شده بیا پُک آخر را تو بزن ... اگر سكوت كرده ام به روي زندگي, ادمها شوخی شوخی به گنجشکها سنگ میزنند/گنجشکها جدی جدی میمیرند عاقبت، خط جاده پایان یافت دلخــــور که میشَـوم , بغـض میــکنم کـــــاش یکی پیدا می شد بعضے وقــــت ها ! یک نفر دهــــــــان خاطره ها
دلـم به هــوای سـرگـرمـی کـودکـی ...
قاصدک دلم عجیب هوای پریدن دارد! میخواهم بنویسم به آسمان که دستان بلند شده ام را ندید و نمی بیند نمی دانم یاد توست که مرا بارانی می کند یا این باران است چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید: ه وقتــــــایی هست که جواب همه نگرانیـــات و دلتنگیات و چـه بـــا صـلابــت حـــکم مـی دهــی ! زندگی میکنم ... گریه کن مرد ، مگه از سنگه دلت ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺎ ﺯﯾﺮ ﺩﻭﺵ ﺑﻪ ﮐﺎﺷﯽ ﻫﺎﯼ ﺣﻤﻮﻡ ﺧﯿﺮﻩ ﻣﯿﺸﯽ . . . ! گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن... بـه فـــقـر احــسـاس ِ”انـــسـانیّـــت”دچــــار شــدیـــم ! کم سرمایهای نیست داشتن آدمهایی که حالت را بپرسند ايـن تــو نيستي که مرا از يـاد برده اي در همین اطراف شهر کسانی هستند که تا دیروز میگفتند هیچ ساعتی دقیق نیست مرا که هیچ مقصدی به نامم .. فـرض کـن بــه عـکــاس بـگـویــــــــم :
فکر که می کنم آسمان مال من نیست زرد آبی قرمز سفید مشکی مـهـربـانـی تـا کـــــــی ؟؟ میرم بخدا میرم... زيباترين لباسي كه مي تواند زن را بپوشاند.. فکر که می کنم آسمان مال من نیست مـهـربـانـی تـا کـــــــی ؟؟
قدرش رابدانید....
من دنیای بی وفاتری هم داشته ام...
دلم را آنانی می شکنند؛
که هرگز دلم به شکستن دلشان راضی نمی شود ...!
میگویند :
داستانی که نوشته ای قابل باور نیست ...
اما من فقط خاطراتم را نوشته بودم !
وقتی که داری خوش میگذرونی
اون موقعه اگه به یادش بودی ...
دوســــت داشتنت رو نشــــون دادی!
وگرنـــه همــــــــــــه توی تنهاییشون
دنبال یه همدم میگردن...!
یکی بغلش میکنه تـــا زمیـــن نـخــــوره....!!
چون این طوری حتی نمی تونه راحت بمیره..
باران باشد
و یک جاده ی بی انتها ....
به تمام دنیا میگویم:
خداحافظ!!!!
انگار هیچوقت نبودی ...
این باران است که باعث رشد گلها میشود نه رعد و برق .
اونی که یه روزی باهاش درد ودل میکردی حالا شده درد دلت .
حتی سیگارمم تحمل دردم را ندارد...
خسته شده... کام نمیدهد...
پاي خوب بودنم نگذار,
روزگار با ضربه هايش مرا لال كرده است,
فقط گه گداري لبخند ميزنم تا بداند هنوز هم براي ضربه هايش مقاومم...
ادمها شوخی شوخی به هم زخم زبون میزنند/قلبها جدی جدی میشکنند
تو شوخی شوخی لبخند میزدی/من جدی جدی عاشقت شدم
ایا تو نمیخواستی شوخی شوخی فکر کنی،که من جدی جدی دوستت داشتم؟
من، رسیده ز ره غبار آلود
تشنه بر چشمه ره نبرد و دریغ..
شهر من گور آرزوهایم بود...
می آیم پشـت صفحـه ی مانیتــورم
کامنـت مینویسـم ُ صورتک میگــذارم
صورتکی که میخنـدد
و پشتـش قایم میشــوم
که فکـــر کنی میخنــدم
و بخنـــدی...
اشکهایم میـــــــآیند و من
مدام با صورتک مجازی ام میخندم ...
که وقتی می دید
گلوت، ابر داره و
چشـمـات ، بــــارون
جـــای اینکه بپــرسه : چـــته ؟ چی شده ؟ چـرا ؟
بغـلت کنـه و بگـه : گـریـه کن ... !
یـکے طورے مے سوزونتت که
هزار نـفر نمے تونن خامـوشت کنن . . .
بعضے وقــت ها !
یکے طورے خاموشت مے کـنه که
هزار نفر نمے تونن روشنت کنن . .
را ببنــدد…
نمیخواهم بشنوم…
عذابــم میدهند…
دزدانه در چشم ستارگان
نه به تمامی آنها
تنها به آنها که شبیه ترند به چشمان تو
باران مثل چشم های من خیس خاطرست ..
راستی ..
آسمان از چه دلگیر است؟
از یک خاطره بغض آلود ..
یا آرزوی محال ..؟
گاهی هوس می کنم ...تمام کاغذهای سفید روی میز را از نام تو پرکنم ...
تنگاتنگ هم بی هیچ فاصله ای !!
از بس که خالــی ام از تو ...
از بس که تو را کـم دارم ...
آخر مگرکاغذ هم زندگی می شود ؟!!
بـاز گـریـسـت ...
بگـذار دل بـزرگ شود ...
تـا بـداند هـرچـه خـواسـت هـمـیـشـه نـیـسـت !!!
هر بار که به من نزدیک می شوی
باور می کنم
هنوز می شود زندگی را دوست داشت !
از من فاصله بگیر !
خسته ام از امیدهای کوتاه .......!!!
یک فوت مهمان تو!
صبر کن..!!
انگارنگاه تو کافیست...!!!
نگاهش که میکنی
ساده میپرد...!!!
تو نگاه کن...
خودش راه رسیدن را خوب میشناسد.....!!!
بسم ا...
ولی از چه؟
این روزها هیچ چیز سر ِ جایش نیست
حتی خودم !
روزی از همه ی این دیوارهای محکم میگذرم
روزی ، جایی همین حـوالی شاید ............
روزی رو در روی به مناظره ات خواهم گرفت
دیگر عاشقانه نمی سرایم
خود خودم را به واژه می کشم
بنگار
که مرا به یاد تو می اندازد
هر چه که هست انتهای دلتنگی است
ته یک بغض آشنا
کنج همان سکوی تنهای همیشگی ام
همان بن بست
که هیچ رهایم نمی کند
چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟
چرا لبخندهایت آنقدر بی رنگ است؟
اما افسوس...
هیچ کس نبود. همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره
آری با تو هستم...
با تویی که از کنارم گذشتی...
و حتی یک بار هم نپرسیدی چرا چشم هایت همیشه بارانی است؟!
میشــه یه جمله
که میكوبن تو صورتــــت
"بهم گیر نـــــــده، حوصله ندارم ".......!
کـه ،
حــــواســت را جــــمع کـن ...!
و مــن مــی مــــانـــم ،
کـه چـــگونـه جـــمعـش کـــــنـم !
وقــــتـی ..
تمـامش ..
پیــش ِ تــــوسـت !!
حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم!!!
چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر را برایم میسازد
بگذار هر چه از دست میرود برود؛
من آن را میخواهم که به التماس آلوده نباشد،
حتی زندگی را !
گریه خوبه ، وقتی که تنگه دلت
گریه کن مرد ، گریه خالیت می کنه
گاهی اشک حالی به حالیت می کنه
گریه کن مرد ، وقتی از غصه پری
وقتی از عالم و آدم می بری
گریه کن مرد ، جای بغض تُو گلوت
رد شو از پیچ و خمای روبروت
گریه بد نیست ، آخر حادثه نیست
گریه کن که اشک مرد، فاجعه نیست
بسّته مرد، دلتو راحت بذار
خیلی سخت نیست، خم به ابروهات بیار
این غرورت مرگ و تاراج تویه
گریه کن مرد ، گریه معراج تویه …
ﻏﺬﺍﺗﻮ ﺳﺮﺩ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯼ . . .
ﺻبحانه ﺭﻭ ﺷﺎﻡ ، ﻧﺎﻫﺎﺭﻭ ﻧﺼﻒ ﺷﺐ !
ﻟﺒﺎﺳﺎﺕ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﺗﻨﺖ ﻧﻤﯿﺎﺩ . . .
ﻫﻤﻪ ﺭﻭ ﻗﯿﭽﯽ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ !
ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺁﻫﻨﮓ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻭ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ
ﺍﻭﻧﻮ ﺣﻔﻆ ﻧﻤﯿﺸﯽ . . . !
ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﻋﻼﻣﺖ ﺳﻮﺍﻻﯼ ﺗﻮ ﻓﮑﺮﺗﻮ ﻣﯿﺸﻤﺮﯼ . . .
ﺗﺎ ﺁﺧﺮﺵ ﺭﻭ ﺑﺎﻟﺶ ﺧﯿﺴﺖ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﺑﺒﺮﻩ !
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺁﺩﻣﯽ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﻩ . . .
ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺷﺒﯿﻪ ﺁﺩﻡ ﻧﯿﺴﺖ
میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری...
اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!!
اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی: نه،هیچی
نــسلی که دردش را ،
کیـبـوردها ..
پیامک ها ..
و ..
تـلفن هـــای پـی در پـی مـی فهمـــنـد …
از آن بهتر داشتنِ آدمهایی است که
بتوانی در جواب احوالپرسیهایشان بگویی :
“خوب نیستم . . . “
ايـن منـــم که به يـادم اجـازه نمي دهم
حتـــي از نزديکي ذهـن تــو عبور کند
صحبـــت از فـرامـوشي نيســــت ....
صحبــــت از ليـاقـــت اســـت !!!
بدون تو حتی نفس هم نمیتونم بکشم اما امروز
در آغوش دیگران نفس نفس میزنند
و هیچ چیز مال ِ خودِ آدم نیست ،
مگر همان چیزهایی که خیال می کند
دل بستگی هایی به آن دارد ،
بعد
یکی ... یکی
آن ها را از آدم میگیرند .
و هیچ چشمی در انتظارم نیست را !.. ببخشید !
که با بودنم ترافیک کرده ام !!
تـارهـای سـپـیــــــد را سـیــاه کـنـــــــد.....
و چـیـــــن و چـروك هـا را مـاسـت مـالـــــــی...
و حـتـی از آن خـنـده هـا کـه دوسـت داری بـرایـم بـکـارد،
نـگـاهـــــــــم را چه کنم؟! پـیـداسـت که چـقــــدر ...
بـه نــبـــودنـــت خـیـره مـــانــــــده ام...
و نمیدانم چند نفر شبیه من هستند که تو دیگر مرا نمیشناسی …!
چشمهایت
دستهایت
خودت
احساست هم مال من نیست
نمی دانم چرا هنوز در فکرم نقش بسته ای
باید آسمانم را از تو پس بگیرم ...
نمیدانم از کدام
رُز...
برایت هدیه بیاورم تا در خاطرت بمانم
ای آنکه که
اشکهای
شبانه ام از آن توست...
بـگـذار سـخـت باشم و سـرد !!
بـاران کـه بـاریــد... چـتـر بـگـیـرم و چـکـمـه!!!
خـورشـیـد کـه تـابـیـد... پـنـجـره ببـندم و تـاریـک !!!
اشـک کـه آمـد... دسـتـمـالـی بـردارم و خـشـک !!!
یک گوشه میشینم...
پشتمو میکنم به دنیا ...
پاهامو بغل میکنمو و بلند بلند با بغض میگم:
✿من دیگه بازی نمیکنم...✿
بازوهاي مرديست كه دوستش دارد...!
اين روزها فصل خريد است..دراين روزهاي پاييزي..
كاش ميان آن همه لباس..آغوش من را هم پرو ميكردي!!!
اين عصرهاي پاييزي عجيب بوي نفس هاي تو را مي دهد!
گويي تو اتفاق مي افتي ومن....
دچار مي شوم...
چشمهایت
دستهایت
خودت
احساست هم مال من نیست
نمی دانم چرا هنوز در فکرم نقش بسته ای
باید آسمانم را از تو پس بگیرم ...
بـگـذار سـخـت باشم و سـرد !!
بـاران کـه بـاریــد... چـتـر بـگـیـرم و چـکـمـه!!!
خـورشـیـد کـه تـابـیـد... پـنـجـره ببـندم و تـاریـک !!!
اشـک کـه آمـد... دسـتـمـالـی بـردارم و خـشـک !!!
Power By:
LoxBlog.Com |